ستون ادبی / خداحافظ ای عشق بی ادعا

اوزیل را از ما گرفتند تا رونالدو یکه و تنها چه کند؟ تیم بی پاسور اصلی چه کند؟ ما بی مغز متفکرمان چه کنیم؟ کدام یک از پوستر های روی دیوارمان را نگاه نکنیم که عکس مسوت در آن نباشد؟ با چه حالی پای بازی بشینیم وقتی رونالدو بی یار و یاور است؟ وقتی بوسکتس و ژاوی و اینیستا و فابرگاس پشت مسی هستند و کریس باید هم گل بسازد و هم گل بزند! شماره 10 را به که بدهیم؟ بجایش که را بیاوریم؟
چه کسی قبل هر بازی برایمان قرآن بخواند و دعایمان کند؟ چه کسی جز مسوت دروازه خالی را به مهاجم تیمش پاس می دهد؟ از کاسیاس شروع شد تا به اوزیل ختم شود؟نرسد روزی که بگویند:کریس رفت! آنموقع چقدر گریه کنیم؟ اصلاً چه کنیم؟ دست ما هوادار جماعت به کجا بند است؟ از رئال مادرید پرز چرا فقط گریه هایش نصیب ما می شود؟ 5-0 و 6-2 باختیم،گفتیم:جبران شدنی است!
به دورتمند باختیم،یک شب گریه کردیم!گفتند:سال بعد. به آتلتیکو باختیم،هر بی سر و پایی مسخره مان کرد و متهم به بی جامی شدیم! اوزیل را فروختید تا خرید بیل را زهرمار ما کنید؟ شما بگویید جدایی مسوت را کجای دلمان بگذاریم؟ مگر میشود اوزیل را از یاد برد؟ آن عاشق بی ادعا را از یاد برد؟ راموس دیگر کدام لباس اوزیل را برای حمایت از او بپوشد؟ دیگر چه کسی برایمان با توپ نغمه بسراید؟ کاش میشد، زمان را نگه می داشتیم تا اوزیل می ماند! من که دیگر از بس اشک ریخته ام، هر که می رسد مسخره ام می کند! چرا هیچ کسی نمی فهمد تنها دلخوشی ما در این دنیا رئال است؟
فلورنتینو باز هم حماقت کرد!الماس فروخت و هندوانه در بسته گرفت. من نمی گویم بیل بد است! ولی... اوزیل بد بود؟ حداقل جایش دیماریا را می فروختید تا بگوییم :بیل جای خالیش را پر می کند! شما بگویید جای اوزیل را که می گیرد؟ آن چهره ی آرام و با وقار را چه کسی دارد؟ و در پایان خداحافظی می کنم با یادگاری ها! خداحافظ مسوت؛ رفتنت کاری کرد تا یک بارسایی بگوید:خوشحالم از آمدن بیل،برای اینکه هر بار شما رئالی ها اوزیل را ببینید،آنچنان حسرتی می خورید که برای ما بس است!
خداحافظ ریکاردو؛ کاکای عزیز! هنوز یک عکس میلانت را بالای در اتاقم زده ام تا همیشه یادم باشد! کاکا که بود! خداحافظ آلبیول. خداحافظ کایخون؛ سواری گرفتنت از آقای خاص یادم هست! خداحافظ ال پیپتو؛ هیگواین زخم خورده از تصمیمات مدیر است! قربانی است،مثل اوزیل و در آخر می گوییم ; HalaMadrid! چون هنوز مادریسمو هستیم!
نویسنده : حسین فرقانی



بـــرق می زنیم ، چون الـمــاسیـــم