ستون ادبی / پسری که از هیچ بشری نمی هراسد

چه قدر زیبا و چشم نواز است وقتی توپ را در قعر دروازه حریفان می کوبی و تماشاگران از شور برمی خیزند و همه نام تو را بر زبان میرانند ؛ چه قدر زیباتر وقتی می دوی و به خاطر پیروزی فریاد می زنی و بعد یارانت را وفادارانه در آغوش می کشی . 

چه قدر زیبا وقتی بعد از آن ، لبخندت میلیون ها عاشق را به وجد می آورد تا در نقطه نقطه ی دنیا، موج صدا زدن نامت، زمین را بلرزاند. 

چه قدر زیبا وقتی هرگز حاضر نیستی سرمای نیمکت را به جان بخری و هر بار نود دقیقه تمام به عشق هوادارانت حتی اگر مصدوم هم باشی بازی میکنی و همه از تو انتظار هت تریک دارند . 

چه قدر زیبا، وقتی می بینم مثل کسانی نیستی که از ترس اینکه مبادا این فصل تو بهتر از آنان باشی ، به دیاری می گریزند ، تا بهتر بودن تو را به گردن مصدومیت خود بیندازند؛ حال آنکه ما دراز گوش نیستیم و فرق شجاع و ترسو را می دانیم ، ما تفاوت روشن تو با آنان را می فهمیم و و مانند امثال مارادونا (که به قول کاتالان ها اسطوره فوتبال جهان است) خود را به نفهمی نمی زنیم که بگوییم چون مسی این فصل مصدوم بود، رونالدو خوب درخشید. 

ما همه می دانیم که امثال مسی چه باشند و چه نباشد، تو بازی خود را می کنی و برایت اهمیتی ندارد که امثال بلاتر تو را نمی بینند. تو به عشق یاران و هوادارانت تا پای جان می جنگی . پس بجنگ ! ای شجاع ترین جنگجوی زمانه ....


نویسنده : amir27

ستون ادبی / کالبد شکافی یک شخصیت ؛ ژوزه مورینیو

صندلی میز تحریرم را عقب می کشم،به رویش می نشینم،قلم به دست می گیرم،با لحظه ای درنگ،چراغ مطالعه را روشن می کنم،کاغذ سپیدی از کشو میزم بر می دارم،قلم را در میان انگشتانم بازی بازی می دهم،نفس عمیقی می کشم،به کاغذ خیره می شوم،تمرکز می کنم و سپس...می نویسم.

http://www.ephotobay.com/image/real-chelsea-real-madrid-chelsea-12.jpg

مورینیو سه سال سکّان دار کشتی مادریدی ها بود و اگر از انصاف نگذریم، عظمت و شکوه و جلال گم گشته ی مارا به نسبه بازگرداند و ما دوباره پس از چند مدتی که ضعیف ظاهر شده بودیم خود را قدرتمند تر از گذشته باز یافتیم. حال اگر بخواهیم اعمال و رفتار مورینیو را به روی میزکار کشیده و قدم به قدم بازگو کنیم، نوشته ای بس طولانی و مهم تر از آن کسالت آور تحویل خواننده می شود که هم او را از ادامه دادن باز می دارد و هم در توان بنده ی حقیر نیست که نوشته هایی بسیار طولانی کتابت کنم. از تمام این ها می گذریم و خود را به اصل موضوع نوشته گره می زنیم.

*مورینیو،بیمار است

اگر نخواهیم، شخص مهمی و به قول عام و خاص اقشار مردم ،آقای خاص فوتبال جهان را به سخره بگیریم،به یقین باید گفت که او دیوانه ای عاقل است. مورینیو مجنون است و این را بارها و بارها در تمام باشگاه هایی که بوده به روشنی نمایان کرده است. او جنون قدرت طلبی دارد و حتی خود را از مدیر، مسوولان یک باشگاه بالاتر می داند و عقده در سر دارد که ریاست کند.ریاست،نه فقط به زیر دستان بلکه به مقامات بلند پایه یک باشگاه که این با اصول و قوانین مغایرت داشته و همین تناقض است که تخم جنگ را در دل یک رختکن می پروراند و پس از گذشت چند سالی این زخم چرکین سر باز کرده و آتش به بنیان یک باشگاه،هرچند که کهنسال و با ریشه باشد می زند که تنها دوای این زخم بریدن آن است تا به دیگر نقاط دستیابی نداشته باشد. به همین دلیل است که حکومت مورینیو به یک رختکن سه -چهار سالی نمی پاید که زیر بنایش سست گشته و دست آخر از شدت تزلزل فرو می ریزد.

*کریستیانو، رونالدو واقعی نیست!

مورینیو نماد پارادوکس انسانی است. او درباره ی یک شخص،یک تیم یا هر چیز دیگری بار ها و بارها اظهار نظر های متفاوت کرده و همه ی شنوندگان را گیج و گمراه می کند. او از این تاکتیک بهره جسته تا از نظر روانی حریف را به سیاهی جهل کشانده و ضربه ی مهلک خود را بر پیکر بی جان و کرم خورده ی آنان وارد آورد. اما... در مساله کریستیانو تمام پیش بینی هایش اشتباه از آب در آمد و خود را در پیش دیده جهانیان بیش از گذشته به خاک مذلت کشید. فوق ستاره ی مادریدی ها مشت سنگینی بر دهان او وارد آورد که دندان هایش در دهانش خرد شد.

همین شکست در مقابل مادرید با درخشش رونالدوی واقعی توانست مورینیو را حداقل برای چند هفته ای به یک گوشه گیری درونی وادار کرده تا آقای خاص کمی از خاص بودنش را برای روابط انسانی و اخلاقی خویش صرف کند.


نویسنده : حسین فرقانی