شروع
مطلبم رو میخام از اینجا آغاز کنم که عقیده ی شخصی من اینه که فرصت ستون
ادبی رو برای ابراز احساسات خودم میدونم و فکر میکنم که ما بیایم و از این
فرصت استفاده کنیم و روی بیاریم به سیاه نمایی این درست نیست...
اکثر مقاله
هایی هم که دادم نشات گرفته از احساسات قلبی و درونی من بود و یکی از علل
اصلی که به ستون ادبی دل نوشته میگم همینه اما جنس مقاله ای که نوشتم با
مقاله های قبلی من فرق داره و اون اینکه من "حمایت"رو یک پاسخ نامه ای
میدونم به " حباب"...
اما اصل مطلب
من اسم حمایت رو برای مقاله ام انتخاب کردم تا واقعا این رو نشون داده
باشم که اوضاع به چه منواله و وظیفه ما این میون چی هست
اول مقاله آورده شده که حباب شرح احوال ماست...که اصلا اوضاع الان ما به
حباب شبیه نیست امروزما ارزش هایی که داریم و اوضاعی که در اون قرار داریم
نسبت به خیلی زمانهای مشابه بهتره..نسبت به جناب مورینیو که عالی
است..نسبت به خیلی زمان ها هم بهتر است...در همین رابطه بگم که یکی از سوء
تیترهای مارکا برام خیلی جالب بود و اون اینکه پارسال همین موقع 1 امتیاز
داشتیم و اکنون 6 امتیاز ...و این خودش نشان دهنده ی خیلی چیزها است...
از لفظ جنگ برای رقابت همراه با رفاقت ایکر و دیگو لوپز استفاده شد...کدام
جنگ..اینکه دیگری نسبت به رقیبش بهتر عمل کرده و کادر مربیگری و سرمربی او
را انتخاب کردند این جنگه...یادمان بیاد بوسه ایکر بر گونه دیگو را تا
حرفه ای گری و دوستی و رفاقت همراه با رقابت برایمان معنی شود و بدانیم که
این قضیه سایه ای ندارد که بخواهد بر سر من و تو هوادار باشد و تصمیمی است
که سرمربی گرفته و اول از همه ایکر و سپس ما هم پشت سر سرمربی و ایکر به
این تصمیم احترام می گذاریم و اگر شما اینجا حاشیه سازی و شایعه پراکنی
چهار تا روزنامه ای که دوست دارند برای بی حاشیه ترین رئال سالهای اخیر
حاشیه درست کنند را ملاک قرار دادی اون یک بحث جداگانه ای است ولی بحث ما
این است که ما هم کارلو رو دوست داریم و هم ایکر را و حمایت از هیچ کدام
را مقدم برعشق به رئال نمی دانیم و فکر میکنم فلاکت اوضاعی باشد که مسی
گرفتار آن است..
از فضاحت اخلاقی تا اختلاس مالیاتی نه رقابت همراه با
رفاقت ایکر و دیگو...
در مورد انتقال بیل هم درسته که له وی واقعا آدم عوضییه و خیلی ما رو اذیت
کرد ولی اینکه بگوییم ما دلقکی هستیم که پدرمان در آمده به هیچ وجه درست
نیست...پدر ما وقتی در آمد که اشک های راموس را دیدیم و قهرمانی دهم را از
دست دادیم نه قضیه ی یک انتقالی که در حال قطعی شدن است و شایعه ای هم
دیگر وجود ندارد...
در مورد استاد کریس هم به نظرم فضایی که برای کریس مجسم شد یه ستم بزرگ به
شخصیت و غیرتی بود که وی دارد..اینجا من فردی عوام را می بینم که گویا با
کریس کمترین آشنایی را دارد و به حرف خبرگزاری ها و صدا و سیمای مقرض در
مورد او گوش فرا داده و این طور نوشته است پس بگذارید من هم تجسم
کنم....کریستیانو رونالد شده یک قهرمان...قهرمانی که برنابئو نامش را یک
صدا فریاد می زند و او در محیطی سفید و روشن و زیبا با ابروانی زخمی با
شانه ای آسیب دیده و با پای خراش دیده روبه روی ما ایستاده است و می گوید
من عاشق رئال مادرید هستم که اگر نبود به دی ماریا اصرار نمی کرد که بمان
..و خوب است که ما درجوابش بگوئیم چه هنگامی که خوب بازی کنی یا بد و چه
هنگامی که گل بزنی یا نزنی عمیقا دوستت داریم نه اینکه بگوئیم چرا خنده
تلخ تحویلمان میدهی...
و اینجا جالب است که در مورد یک انتخاب و اتفاق ساده
سیاه نمایی می کنیم و می گوئیم از فلاکت در بیایم و بعدش هم در مورد یک
انتقال ..حسابی منفی بافی می کنیم و می گوئیم از باتلاق در آییم و در مورد
رونالدو هم سایه ی روی دیواررا به کار می بریم....کاربرد کلمات جالب
است...
بعد از این نویسنده یک پارادوکس ایجاد کرده..ابتدا آمده و درباره کریس این
طور نوشته و در پاراگراف پایین به حمایت از او پرداخته و جمله " رونالدو
راه نیفتد موتورمان خفه میکند" را آورده که گویا رئال مادرید تنها و تنها
بر روی انگشتان کریس می چرخد و بقیه بازیکنان قاق اند و گویا رونالدو
بنزین موتور رئال مادرید است که اگر نباشد موتورمان خفه می کند....واقعا
اگر بخواهیم همه مطالب و نوشته ها و تصمیمتان بر فرض ابتدا تخریب و سپس
تعریف استوار باشد پس واویلا...آنچه که باعث می شود 111 سال موتور رئال
مادرید سالم و قبراق کار کند و به جلو رود عشق به او است نه وابستگی به
شخص و کسی....
در مورد بازی های اخیر رئال هم درست است که یک مقدار انتظار هواداران
برآورده نشد..
ولی این طور که گفته میشود خسته کننده و کسالت آور گویا فرد
در حال بازگو کردن دربی لیگ سوپر آماتور ایران است تا تیم اول جهان و به
نظر من با دیدی باز باید به رئال نگاه کرد نه با دیدی مقایسه گونه..و درست
است که همه توقع داشتیم و داریم که گل های بیشتری بزنیم و زیباتر بازی
کنیم ولی نه آن موقع کسی
میگفت طوفان و نه توفان می شویم و نه اکنون کسی اعتقاد دارد که باد پنکه
ایم و اینکه ما بیایم این قدر اوضاع رو سیاه جلوه بدیم و بگیم باد پنکه و
کاربرد کلمات مشابه برای رئال مادرید درست نیست
اینکه مادریدیستاها همیشه امید دارند و همیشه تیمشون رو دوست دارند حرف
درستی است ولی اینکه بگوئیم دل خوش کردن ...درست نیست ..ما همین که رئال
مادرید هست خوشحال هستیم نیازی نداریم که به خاطر دو بازی که حالا یک
مقدار زیبا بازی نکردیم بیایم و دل خوش نباشیم...آری ما دل خوش نیستیم..
امیدواریم و عاشق.. و وقتی که عاشق باشی کلمه دل خوشی مفهومی ندارد و چه
به قهرمانی دهم و کوپا و لالیگا برسیم و چه نرسیم به حمایت و عشق به رئال
خو گرفته ایم و این مهم است..
در مورد کارلو هم کلمه ای بسیار زشت که نه تنها توهین به سرمربی مان نبود
که توهین به باشگاه بود و آن اینکه مجموع باشگاه و مدیر باشگاه برای کارلو
تصمیم می گیرند و جوری می گوئیم بالایی ها که گویا پرز و میگل آنخل و هیات
مدیره مافیای مواد مخدری هستند که قدرت را در دست دارند که اینجا هم سیاه
نمایی به وضوح دیده می شود و اما کلام آخر..
در کامنت هم نوشتم که استفاده از کلماتی مثل جنگ..سایه سرد..فلاکت و
باتلاق و ...سیاه نمایی بیش از حد اوضاع است...علاوه بر این اینکه بیایم و
بگوییم ای کاش یکی هوای ما را داشت و توقع داشته باشیم که بازیکنان فدای
ما بشوند این انتظار غلطی است...یعنی از یک مادریدیستای عاشق رئال همچین
توقعی نمی رود ...
ما عهد عاشقی بستیم که در روزهای خوب مثل قهرمانی لالیگا
و کوپا و روزهای بد مثل 4-1 به دورتموند و از دست دادن کوپا و لالیگا عاشق
تیم باشیم نه اینکه دوبازی که به هرحال و بنا به هر دلیلی کمی خوب نبودیم
بیایم و مقاله آنچنانی بدهیم و اوضاع را قمر در عقرب نشان بدهیم...واقعا
اگر اول فصل این طور باشیم آخر فصل فکرکنم که باید به تیمی دیگر کوچ کنیم
و دل از عشق به رئال ببریم....
واقعا مقاله ی حبابی که نوشته شد باعث
ناراحتی مادریدیستاها و خوشحالی بلوگراناها بود.....
ای کاش در گفتارمان و در نوشته هایمان عشق به رئال و انصاف را رعایت
کنیم...به امید آن روز
نویسنده : vahid madridista